تاریخچه تشکیل کشور استرالیا

در تاریخ اول ژانویه 1990 پارلمان بریتانیا قانونی تصویب کرد و رسما حق استقلال شش مستعمره استرالیایی را در قالب یک حکومت بنام The Commonwealth of Australia به رسمیت شناخت. 

شش مستعمره بریتانیا در استرالیا را در سال 1863

 

 

سیستم حکومتی استرالیا سلطنت مشروطه است. مشروطه است زیرا بر اساس یک قانون اساسی است و سلطنتی است چراکه ملکه بریتانیا در راس حکومت است.

طبق قانونی که پارلمان بریتانیا تصویب کرد، شش کلونی یا مستعمره استرالیایی حق داشتند تا تحت قوانین بریتانیا تشکیل یک حکومت commonwealth یا مشترک المنافع با بریتانیا را بدهند. نمایندگان این شش مستعمره متن اولیه قانون اساسی را در سال 1890 نگاشتند و در هر مستعمره به رفراندوم گذاشتند.

بر اساس این قانون اساسی، پادشاه یا ملکه بریتانیا، پادشاه یا ملکه استرالیا است و بنابراین در راس سیستم حکومتی استرالیا قرار دارد. اما از آنجا که فاصله زیادی میان بریتانیا و استرالیا وجود دارد، پادشاه مجاز است که یک فرماندار کل (Governor-General) را که میتواند وظایف او را در زمان غیبت برعهده بگیرد، تعیین کند.

 

Sir Peter Cosgrove فرماندار کل استرالیا از سال 2014 تا کنون

 عکس بالا Sir Peter Cosgrove فرماندار کل استرالیا از سال 2014 تا کنون را نشان میدهد.

 

در مورد اینکه commonwealth و یا کشورهای مشترک المنافع بریتانیا به چه معناست هم اگر فرصتی شد در نوشته های بعدی توضیح خواهم داد.

 

منابع

http://www.australia.gov.au/about-government/how-government-works/federation

عجایب داروین - پرندگان

یکی از عجایب خوب شهر داروین از نگاه منی که از یک شهر خیلی بزرگ آمده ام  ، جایی که برای آدمها بزور جایی برای زندگیست چه برسد به حیوانات و گیاهان، تنوع و تعداد بسیار زیاد پرندگانی است که در سطح شهر دیده میشود. هنوز بعد از اینهمه مدت گاه گاه یک پرنده جدید کشف میکنم که قبلا ندیده بودم. پرنده هایی که  در ایران باید چندصد هزارتومان بابتشان پول بدهید و از مغازه پرنده فروشی بخرید و در قفس نگهداری کنید، اینجا در دسته­ های چند دهتایی و چندصدتایی از این گوشه به آن گوشه در پروازند. در هر ساعت از شبانه روز که گوش به طبیعت بسپارید، مسحور صدایشان میشوید و البته خبری هم از آن معدودی که من عادت داشتم روی سیم چراغ برقها و بالای پشت بامها ببینم در تهران ببینم، نیست! کلاغ و گنجشک و کبوتر را میگویم! البته چیزی شبیه کبوترهای ما هست ولی از اقوام دورشان باید باشد. 

 استرالیاییها و افراد محلی، بسیاری از این پرندگان را به نام میشناسند و حتی با شنیدن صدایشان تشخیص میدهند که کدامیک است که میخواند. درست مثل ما که قمری و بلدرچین و کفتر و کلاغ را میشناسیم. 

پرنده­ های زیر معدودی است که بیشتر از سایر گونه ­ها بچشم می­ آید و مطمئنا  در روزهای اول حتما آنها را خواهید دید:

Blue-Faced Honeyeater

Magpie-Lark  یا peewee  

 

Masked lapwing یا Plover

این پرنده در فصل تخمگذاری که از اواسط ماه جون شروع میشود، بسیار مهاجم است. معمولا در پارکها و فضاهای سبز شهری، بین چمنها روی زمین لانه میکند و با جفتش به شدت از این لانه محافظت میکند. اگر شما اشتباها به لانه یا جوجه­هایش نزدیک شوید به احتمال زیاد مورد حمله قرار خواهید گرفت، به اینصورت که مستقیم و با سرعت به سمت شما پرواز میکند. در نزدیکی مدارس لانه آنها را با نوار زرد محصور میکنند تا به عابران و دانش­ آموزان بخت برگشته ­ای که ممکن است به آنها نزدیک شوند، آسیبی نرسد و البته آسایش پرندگان هم برایشان مهم است!

  

Bush stone-curlew یا Bush Thick-knee

 این پرنده زندگی شبانه دارد ولی در طول روز هم دیده میشود. ظاهرا باید یکی از پرندگانی باشد که آوازشان در شب به گوش میرسد ولی من شخصا هنوز نمیتوانم صدایش را از سایر صداهای شبانه تشخیص بدهم!

 

 

 

Sulphur Crested Cockatoos 


اولین بار که با دسته ه­ایی از طوطیهای سفید بزرگ که گروهی در حال پرواز بودند مواجه شدم، برایم بسیارعجیب بود دیدن پرنده­ای که همیشه در قفس دیده بودم، آزاد و زیبا! تا مدتها در آسمان دنبالشان کردم و سعی کردم به خودم بقبولانم که نه اینها طوطی نبودند، ولی واقعا طوطی بودند!

 

 

 

 

 Red-tailed black cockatoo

این هم طوطیهای سیاه که همچون طوطیهای سفید بصورت گروهی دیده میشوند.

 

 

 

 

 

  

Bar Shouldered Dove

این یکی همان فامیل دور کبوترهای خودمان باید باشد. گهگاه آنها را اطراف خانه دیده ­ام. بومی استرالیا و گینه نو است.

  
   

Scrubfowl و یا Orange Footed

این یکی اما بیشتر در حیاط خانه­ های مردم در حال راه رفتن و جستجوی غذا دیده میشود. بنظر میرسد که مانند مرغ و شترمرغ نباید بال و پر پرزدن داشته باشد ولی اگر به آنها نزدیک شوید، با سنگینی و بزور بال میزنند و به هوا بلند میشوند. ظاهرا این پرندگان میتوانند مزاحمتهایی برای شما در حیاط منزلتان بوجود بیاورند مانند سروصدا و کندن و تخریب زمین. در این سایت اطلاعاتی درباره چگونگی مقابله با آن میتوانید بیابید. البته به یاد داشته باشید که حق تخریب لانه آنها را ندارید. https://nt.gov.au/environment/animals/wildlife-in-nt/scrubfowl
   
  

Black Kite

همان عقاب یا قوش خودمان است که بیشتر در حال پرواز در اوج دیده میشود.

   
 

Black Flying Fox

 این جانور که شاید خیلی هم به دسته پرندگان تعلق نداشته باشد، خفاش عظیم الجثه ای است که جزو گونه های محافظت شده در شمال استرالیا هستند. طول این جانور با بالهای باز میتواند به یک متر هم برسد و وزن آن تا یک کیلوگرم میتواند باشد. از گرده گیاهان و میوه تغذیه میکند و در هنگام روز معمولا از شاخه های درختان آویزان است و هنگام غروب در آسمان دیده میشود.
نکته مهم در مورد این جانور این است که میتواند حامل ویروس ABL باشد و بیماری کشنده­ای مشابه هاری را به انسان منتقل کند. بنابراین اگر مورد حمله این حیوان قرار گرفتید یا خراشی به شما وارد شد، باید سریعا به پزشک مراجعه کنید. مخصوصا در مورد کودکان باید مراقب باشید.

https://nt.gov.au/environment/animals/flying-foxes-near-your-home

 
   
  

Ibis

 معمولا در اطراف پارکها و زمینهای چمن اطراف مدارس در حال گشت زنی و جستجوی خوراک دیده میشوند.   
   

 

 


 

خارجی باقی نمانیم!

بنظر میرسد که خارجی بودن، دردی است که اکثر مهاجران در عمق درونشان آنرا حس میکنند، هرچند که کمتر راجع به آن حرف میزنند یا اصلا حرفی نمیزنند. برای من خارجی بودن از روز اول خودش را به من نشان نداد. من در ابتدا، همچون توریستی که به تعطیلات رفته باشد بودم، به تمامی غرق زیباییها، امکانات، آزادیها و تمام کمبودهایی بودم که در ایران داشتم. ماه اکتبر بود و هوای داروین به روزهای گرم و نفس گیرش وارد میشد، اما برای من که از تهران دودزده آمده بودم، همان نسیم گهگاه که به پیشانی عرق کرده ­ام میخورد پاک و نوشین بود. مردمان سرزمین موعود هم همه مهربان، راستگو و پاک و همه بطور عام، فرشتگانی بودند در غالب انسان؛ همگان، بدون استثنا، مطیع قانون، کاری و ساعی، چشم و دل پاک و خلاصه دوست داشتنی از هر نظر.

نگرانی کار پیدا نکردن اما از همان روزهای اول خرد کننده بود، علی­رغم اینکه آمار و احتمالات همه حاکی از آن بود که همه بالاخره کار پیدا میکنند. هرچند که این کار میتوانست یک کار کژوال* و غیرمرتبط باشد، اما باز نور امیدی بود که آس و پاس و شرمنده، راهی وطن نخواهی شد. خیلیها حتی چندسالی با همان کار کژوال سر کرده بودند تا بالاخره کار مرتبط و بقول باور وطنی ما، در شأن و شئوناتشان، پیدا شده بود. بعضی دیگرهم تا آخر با آن کنار آمده و به باور اینور آبی رسیده بودند که کار عار نیست، که البته هم نیست، مخصوصا که حقوق و مزایایش در حد و حدود همان کارهای در شأن است و مسئولیتش کمتر و آرامشش هم بیشتر. اکثر استرالیاییهای عاقل تمام این شئونات را به مهاجران واگذار کرده و خودشان در آشپزخانه­ها و فروشگاهها مشغول شست و شور و باربری و کابینت سازی و لوله کشی و...هستند و الحق که زندگی بی دغدغه و آرامی دارند. اکثرا هیچگاه بفکر ارتقا و بدنبال پستهای مدیریتی هم نیستند. تنها دغدغه زندگیشان آبجوخوریهای آخر هفته و تعطیلات و مرخصی است. با فرهنگترهایشان هم علاوه براینها، بدنبال کارهای خیریه و فرهنگی و هنری و ورزشی هم میروند. خلاصه اینکه درآمد بیشتر و حتی موقعیت اجتماعی، انگیزه کمتر کسی است برای کار و تحصیل و زندگی!!

من که از روز اول بشدت دنبال کارپیدا کردن بودم، هیچ موقعیت کاری­ای اعم از در شأن و دون شأن، از نظرم دور نبود. به هردری میزدم تا معادله پیچیده و پرمجهول "شانس" را حل کنم و بالاخره کاری بیابم. چرا که میدانستم که برای موفقیت، احتیاج به تنها یک شانس دارم. شانسی که به تجربه یا به غریزه، میدانستم که فرمول پیچیده ایست اما منطقی، پر از مجهولات. یافتن برخی از این مجهولات چندان سخت نبود و نیست. مثلا زبان، ارتباطات، دانش علمی و تخصص حرفه­ای. ولی مقداردهی آنها زمانبر است، مخصوصا اگر از قبل از مهاجرت دست بکار نشده باشید! ولی فاکتورهای دیگری هم هست که واقعا مجهول هستند. برای مثال خصوصیات و ظرایف شخصیتی شما، آشنایی با فرهنگ کاریابی در اینجا، نکته سنجی و درک شما از موقعیتها و دهها مورد دیگه که واقعا نمیدانم و هنوز هم نمیدانم چیستند و چگونه باید باشند تا شما یک مهاجر خوش شانس محسوب شوید و در همان ماههای ابتدایی کاری برای خود دست و پا کنید.

در مورد من، فرمول شانس بعد از سه ماه به جواب رسید. خلاصه کمی قبل از تمام شدن پس­انداز ریالی توانستم کاری در شأن – برطبق عرف وطنی- برای خودم دست و پا کنم. اما ورود به محیط کار چالشی بود که من را با مقوله خارجی بودن بخوبی و به سختی آشنا کرد. من که سالها در محیطهای کاری مختلف کار کرده بودم و قادر بودم شخصیت حرفه­ای مناسبی از خود بروز داده، روابط مستحکمی با همکاران داشتم و از اعتماد بنفس خوبی برخوردار بودم، ناگهان خود را موجودی یافتم الکن و گاها دست و پا چلفتی، با تواناییهای اجتماعی و ارتباطی بسیار ضعیف و دچار استرسهای ویران کننده. چرا؟ بنظرم اولین دلیل، مشکل زبان بود و بعد با کمی فاصله از آن، اختلافات فرهنگی و البته، آن من دیگری که خود را در شرایط سخت و متفاوت بروز میدهد هم همیشه یک پای اصلی است. ترسها و ضعفهای نهفته که ناگهان قد علم میکنند! شاید اگر قویتر بودم، کمتر مقهور شرایط متفاوت میشدم.

برای من حل مشکل زبان شد اولویتی که به سادگی هم قابل حل نبود. باور عمومی کسانی که از ایران خارج نشده­اند این است که اگر چندماهی را اینور آب سر کنند، مثل بلبل انگلیسی چه­چه میزنند. شاید باشند کسانی که واقعا این اندازه توانمند باشند، ولی من لااقل جزو آنان نبودم! چنین است که همچنان مشغول یادگیری زبان هستم. البته حجم اطلاعات جدید در هر زمینه­ای به اندازه­ای زیاد است که شاید زمانی که برای یادگیری زبان میتوانید بگذارید هم نمیتواند آنچنان باشد که انتظار میرود. فقط تصور کنید که ساده­ترین کارهایی که در مملکت خود چشم بسته انجام میدادید اینجا باید کلی درباره­اش تحقیق کنید و بقول نسل کامپیوتر، گوگل کنید. از پیدا کردن یک آدرس، خرید مواد خوراکی گرفته، تا پرداخت یک قبض آب، گرفتن گواهینامه، خرید یک ماشین، وهر کار ساده و ابلهانه­ دیگری که از ده­سالگی قادر به انجام آن بوده­اید. بعد از حل مشکل زبان و یا به موازات آن، یادگیری فرهنگ و شناخت مردمان و سرزمین جدید، دغدغه هایشان و دلبستگیهایشان، آداب و رسوم و طبیعتشان است که میتواند کمی درد خارجی بودن را التیام بدهد. متاسفانه تنگناها، احتیاجات روزمره بهمراه کمی سطحی نگری و راحت طلبی، اکثر ما را به سمتی هدایت میکند که اصولا خیلی دیر و یا شاید هرگز به این مرحله از دریافت از جامعه جدید نرسیم. اکثر مهاجران وقتی که توانستند نیازهای اولیه­اشان را برآورده کنند، به انتهای خط یادگیری میرسند. برای مثال بسیاری از مهاجرانی که سالهاست در اینجا زندگی میکنند، هیچ دانشی نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی این مملکت ندارند. هیچگاه برنامه­های تلوزیون را تماشا نمیکنند و هنوز مشغول سریالهای وطنی هستند. هیچگاه پایشان به یک نمایشگاه هنری باز نمیشود، تیمهای محلی ورزشی را نمی­شناسند، آداب و رسوم این کشور را نمی­دانند و لازم به ذکر نیست که دوستانشان و روابطشان محدود به دوستان ایرانی است و اگر پایتان به جمعهایشان باز شود، یک موضوع که بر سر آن اتفاق نظر دارند، انگ و برچسب زدن و گاها بد و بیراه گفتن به کلیه ملتیتها از جمله استرالیاییهاست. که این خود گواهی است از درد خارجی بودن که در درون خود حمل میکنند. بنابراین حتی اگر زبانشان هم پیشرفتی کرده باشد و گلیمشان را از آب کشیده باشند، همچنان در محدوده خارج زندگی میکنند و خارجی هستند! یک استرالیایی اصولا قادر به حفظ یک مکالمه طولانی یا همان دوستی با یک خارجی نیست، حتی اگر آن خارجی به زبان مسلط باشد، چرا که مکالمه احتیاج به درک متقابل داشته و دو طرف یک مکالمه باید نسبت به یکسری از مسائل پایه، دانش و پس زمینه­ای در حد یکدیگر داشته باشند. برای مثال اگر من بخواهم درباره یک فیلم با شما یک گفت و شنود دو طرفه داشته باشم، اولین شرط این است که شما هم آن فیلم را دیده باشید!

در مجموع، خارجی بودن یعنی عدم توانایی برقراری ارتباط با محیط جدید و درک قواعد و ارتباطات حاکم بر آن و یکی شدن با مردمان آن. یک خارجی همیشه در پیله انزوای خود باقی میماند، حتی اگر این انزوا به بزرگی محله­های ایرانی و چینی و هندی در سیدنی و ملبورن باشد. او همیشه در برخورد با دیگرانی که خارجی نیستند، در درون خود احساس ناتوانی، ضعف و عدم مصونیت دارد. ضعف و ترسی که بعضا و گاها برای جبران آن دست به کارهای خلاف قانون و عرف هم میزند. دور زدن قوانین و زرنگ بازی درآوردن، داستانی است که بارها و بارها از ایرانیان فرنگ رفته شنیده­ایم و دیده­ایم! چرا که خود را در برابر یک استرالیایی یا مردمان محلی هر کشوری، در سطحی برابر نمیبیند، قادر به برقراری مکالمه و تفهیم خود نیست، قوانین را نمیداند و درک درستی از شرایط ندارد و همیشه دچار سوء تفاهمند. چنین است که برخی از ما مهاجران، هر روز در سرزمینی که به آن پناه آورده­ایم بیگانه­تر میشویم و نسبت به مردمانی که روزی فرشتگانی در رویاهایمان میدیدیم، رفتاری بدبینانه­تر پیش میگیریم.

 

 

* کار کژوال(Casual): همان قرارداد ساعتی خودمان است که بیمه و مزایا ندارد و اصطلاحا به کارهای ساده و کارگری اطلاق میشود. ولی در واقع یک کار تخصصی هم میتواند قرارداد کژوال داشته باشد.

آمادگی سایکلون

وقتی داشتم تو پست قبلی راجب آب و هوا و خطر سایکلون در داروین مینوشتم متوجه شدم که هنوز لیست و آدرس پناهگاههای داروین رو نمیدونم. همینطور وسایل ضروری رو که باید تو خونه داشته باشیم. یادم افتاد، از اونجایی که ما ایرانیها اصولا آدمهای نترس و بیباکی هستیم و خطر و امنیت جانی آخرین چیزیه که ذهن ما رو بخودش مشغول میکنه و من هم از این قاعده مستثنا نیستم، متاسفانه تو هیچ کلاس آمادگی برای سایکلون هنوز شرکت نکردم!!

پس این نوشته رو اختصاص میدم به اطلاعات ضروری در مورد سایکلون اول برای خودم و بعد برای شمایی که حوصله خوندن این مطالب مهم رو به انگلیسی ندارید. البته توجه کنید که این مطلب کامل نیست و اگر اطلاعات کاملتر احتیاج دارید لینکها رو در آخر اضافه میکنم. اما اصل مطلب:

خوشبختانه بلای طوفان برعکس زلزله که برای ما بیشتر باهاش آشنایی داریم، قابل پیشبینی است و از چندین روز قبل میتوانند مکان و زمان آنرا تشخیص دهند، بنابراین شما زمان کافی برای آمادگی و پناه گرفتن خواهید داشت اگر مجهز به اطلاعات و کمی وسایل ضروری باشید.

اگر خانه شما نوساز باشد به احتمال زیاد مهندسی ساز و در برابر سایکلون مقاوم سازی شده است. ولی همچنان باید بدانید که کدام قسمت خانه شما ایمن­ترین ناحیه است. اگر خانه شما جزو خانه های مقاوم نیست باید آدرس نزدیکترین پناهگاه به خانه را بلد باشید. اما در هر دوحال باید یک کیت حیاتی از لوازم و مواد ضروری برای مدتی که احتمالا در خانه یا پناهگاه محبوس هستید به همراه داشته باشید که تا رسیدن نیروهای امداد زنده بمانید. بنابراین چک لیستی از اقلام هست که همیشه و همیشه باید در خانه آماده داشته باشید.

اگر خانه شما جزو خانه­های مقام است، معمولا کوچکترین اتاق و میانی ترین آنها که بدون پنجره یا با پنجره­های کوچکتر است، بهترین مکان برای پناه گرفتن میباشد. راهروهای میانی یا حتی اتاقک دستشویی ممکن است جای امنی باشد. پنجره­هایی که محافظ یا شاتر دارند در مقابل اشیایی که ممکن است به داخل پرتاب شوند، مقاومت بالاتری خواهند داشت. در نهایت میتوانید پنجره­ها را از داخل یا از بیرون مسدود کنید. قاب عکسها و اشیا تزیینی را از قفسه­ها و دیوارها بردارید و داخل کمد یا جایی محفوظ بگذارید. هر شی یا وسیله­ای که در خانه دارید محکم کنید تا حتی الامکان با باد و یا لرزش جابجا نشود. پناهگاه خود را به دشک، ملافه، بالشت، رادیو و کیت اورژانس و همچنین اگر حیوان خانگی دارید، اقلام مورد نیاز او، مجهز کنید.اما اگر تصمیم گرفتید که به پناهگاه بروید، به موقع اقدام کنید و باید آمادگی آنرا داشته باشید که ممکن است مجبور باشید چند روز در آنجا بمانید. خانه خود را قبل از ترک آن تا جایی که میتوانید ایمن کنید. مرتب رادیو و تلوزیون را چک کنید و تا وقتی که وضعیت بطور کامل عادی نشده پناهگاه را ترک نکنید. حتما دوستان و آشنایان را در جریان برنامه، وضعیت و محل خود قرار دهید.

 

نکاتی که درمورد پناهگاههای عمومی باید بخاطر داشته باشید:

-           حیوانات خانگی اجازه ورود به این پناهگاهها را ندارند.

-          امدادگران در این پناهگاهها مواد غذایی و وسایل مورد نیاز کودک و یا نوزاد شما را در اختیارتان نمیگذارند.

-          دولت و هیچ سازمان دیگری هیچ مسئولیتی در قبال خسارات جانی و مالی­ای که در این پناهگاهها، اثر طوفان یا سیل ممکن است متوجه شما بشود، ندارد.

-          برای کسانی که حیوان خانگی دارند، تعدادی پارکینگ سرپوشیده و ایمن وجود دارد که شهروندان میتوانند تا رفع خطر با حیوانات خود داخل اتومبیل بمانند. این پارکینگها طبق اصول مهندسی و شرایط سایکلون ساخته شده­اند ولی بعنوان پناهگاه طراحی نشده­اند. در آنها هیچ خدمات رسان یا امدادگری وجود ندارد وحتی کاملا سرپوشیده هم نیستند. در عین حال شما اجازه ندارید حیوانتان را در ماشین تنها رها کنید.

-          اگر احتمال آبگرفتگی و سیل وجود داشته باشد، باید حتما با شهرداری منطقه (local council) و یا سرویسهای امدادی (Northern Territory Emergency Service) برای اطلاع از برنامه­های محلی، پناهگاههای مناسب  و مسیرهای فرار در ارتباط باشید.

کیت خانگی مواقع خطر چیست و محتوی چه چیزهایی است؟

این کیت یکی از ضروریترین چیزهایی است که در هر خانه­ای در داروین و منطقه شمالی استرالیا باید موجود باشد. مهمترین خصوصیت این کیت این است که باید بتواند شما را حداقل به مدت 72 ساعت و یا حتی بیشتر زنده نگهدارد تا نیروهای امداد و نجات به شما برسند. این کیت شامل وسایل و امکانات زیر است:

-          رادیوی باطری­ای و باطریهای اضافه

-          چراغ قوه باطری­ای با باطری اضافه، شمع و کبریتهای ضد آب

-          جعبه کمکهای اولیه به همراه دفترچه راهنما و داروهای ضروری­ای که ممکن است در جعبه کمکهای اولیه نباشد.

-          یک دست لباس برای هر یک از ساکنین خانه شامل بادگیر ضدآب، کلاه، دستکش چرمی، کفش جلو بسته و ایمن.

-          پتو یا کیسه خواب

-          دستمال توالت و وسایل شستشو و همچنین ضد آفتاب

-          وسایل مورد نیاز برای کودکان و نوزادان (غذا، شیرخشک، پوشک، اسباب بازی) و همچنین سالمندان و معلولان

-          پول، شامل پول خورد برای تماس تلفنی

-          مدارک هویتی مهم (شناسنامه، سند ازدواج، گواهینامه، پاسپورت، بیمه)

-          کیسه ها و کیف پلاستیکی ضد آب برای لباسها، مدارک و عکسها

-          یک موبایل به همراه باطری اضافه و شارژر

-          کلید یدکی خانه و اتومبیل

-          یک کپی از نقشه خانه

-          غذای حیوان خانگی

-          آب  و غذای فاسد نشدنی (خشک و کنسرو) به همراه دربازکن

-          اجاق گاز سفری (اگر گازی باشد، کپسول اضافه فراموش نشود)

-          وسایل پخت و پز و غذاخوری

نکات مهم در مورد کیت:

-          کیت را در جای خشک نگهداری کنید و جایی که به سهولت و حتی در تاریکی قابل دسترس باشد.

-          مطمئن شوید که تمام اعضای خانه از محل آن آگاهند.

-          محتویات کیت را حداقل سالی یکبار بازرسی کنید تا مطمئن شوید که وسایل و اقلام هنوز قابل استفاده بوده، مشکلی ندارند یا تاریخ انقضای آنها سپری نشده است.

-          باطریها تاریخ انقضا دارند، آب ممکن است تازگی خود را از دست بدهد و مواد فاسد نشدنی حتی به مرور زمان فاسد شوند.

-          یک کیت اورژانس خانگی ممکن است به عنوان وسایل یک سفر کمپی هم بکار برود، بنابراین میتوانید در ابتدای فصل بارندگی آنرا بسته­بندی کنید و در طول فصل خشک در سفرهایتان از آن استفاده کنید.

 

در هنگام خطر به گوش باشید:

-          سایتهایی که باید چک کنید:

o        برای آب و هوا www.bom.gov.au

o        رادار بریما http://www.bom.gov.au/products/IDR634.loop.shtml#skip

o        برای هشدارهای سونامی www.bom.gov.au/tsunami/index.shtml

o        هشدارهای سایکلون http://www.bom.gov.au/nt/warnings/                       

o        Secure NT : http://www.securent.nt.gov.au

-          شماره تلفنهای ضروری:

 

o   NT Tropical Cyclone Information (Bureau of Meteorology), 1300 659 211

 

o   NT Coastal and Land Weather Warnings (Bureau of Meteorology), 1300 659 214

 

o   Australian Tsunami Threat Information (1300 TSUNAMI), 1300 878 6264

 

-          رادیوهایی که باید گوش کنید:

o   For ABC Radio Darwin, 105.7FM

o   For ABC Radio Katherine, 106.1FM

o   For ABC Radio Alice Springs, 783FM

-          گوش بزنگ باشید برای

o       آژیر خطرهای استاندارد – در لینک زیر نمونه آنرا میتوانید گوش کنید: http://www.pfes.nt.gov.au/~/media/Files/Emergency/SEWS/CSA%20Female%20%2030%20seconds.ashx

 o       پیامهای هشداری که به گوشی شما فرستاده میشود

o       به اطلاعیه­های انجمنهای محلی

  

منابع بیشتردرباره:

-          آیا خانه شما در برابر سایکلون ایمن است:

http://www.pfes.nt.gov.au/~/media/Files/Forms_Licences_Permits_Publications/Emergency/Factsheets/12IsyourhousesafeinacycloneSept12.ashx

 

 

آدرس پناهگاهها و پارکینگهای عمومی شهر داروین:

Location details of emergency shelters within the Darwin and Greater Darwin region

Berry Springs Primary School

1150 Cox Peninsula Road, Berry Springs

 

Casuarina Senior College

61 Trower Road, Moil

 

Cox Peninsula Community Government Council Office

Lot 62 Wagait Tower Road, Wagait Beach

 

Dripstone Middle School

326 Trower Road, Tiwi

 

Girraween Primary School

Carruth Road, Girraween

 

Nightcliff Middle School

90 Aralia Street, Nightcliff

 

Palmerston Senior College

Tilston Avenue, Driver

 

Rosebery Primary & Middle School

Corner Forrest Parade & Belyuen Roads, Rosebery

 

Supreme Court Building

The Esplanade, Darwin

 

 

Location details for car parks within the Darwin and Greater Darwin region

Casuarina Square Shopping Centre (ie BigW Basement Parking)

247 Trower Road, Casuarina

 

Double Tree by Hilton Hotel Esplanade

116 The Esplanade, Darwin

 

Palmerston Hub Complex 

3 Maluka Street, Palmerston 

 

Palmerston Shopping Centre 

Temple Terrace, Palmerston 

 

 

 

 

 این اطلاعات از سایت زیر برداشت شده است:

 http://www.pfes.nt.gov.au/Emergency-Service/Public-safety-advice/Shelters-in-the-NT.aspx

 

 

آب و هوا

در اینجا هوا گرمسیری و استوایی است. در اینجا خبری از فصلهای آشنای بهار و پاییز و زمستان و تابستان نیست.  تقسیم بندی فصلها براساس میزان بارندگی و رطوبت به سه فصل بی باران-خشک (dry) ، بارندگی-شرجی(wet) و شرجی- بی باران (build-up) ، در بین مردم رایج است و شما هرگز اسمی از بهار و تابستان و پاییز و زمستان نمیشنوید. در طول سال درجه حرارت غالبا بین 24 تا 33  درجه بوده و یک سوم سال بارندگی است. میانگین بارندگی سالیانه حدود 1700 میلی متر است که برای درک بهتر این عدد، میانگین بارندگی سالانه رشت 1360 میلیمتر و تهران 426 میلیمتر است. و البته فراموش نکنید که کل این بارش در طول فصل بارندگی یا همان wet صورت میگیرد.

فصل بارندگی، از اواسط دسامبر شروع شده و تا آپریل ادامه دارد. اوج بارندگیها در ماههای ژانویه و فوریه است. رطوبت هوا در این فصل اکثرا بالای هشتاد درصد است. این بارندگیها گاها همراه با طوفانهای شدید(cyclone) است. مهلک ترین این طوفانها Tracy Cycloneبوده است به تاریخ 21 دسامبر 1974که کل شهر را ویران کرده. بنابراین در تمام مناطق شهر پناهگاههایی برای مواقع اضطراری ساخته شده و وضعیت هوا به شدت و با جدیت پیگیری میشود. در دانشگاهها، مدارس و هر موقعیتی، دوره های آموزشی رایگان و عمومی برای مدیریت بحران و مواجه با این طوفانها برگزار میشود. به تمامی شهروندان توصیه میشود که حتما یک کیت از وسایل ضروری شامل وسایلی مانند بطریهای آب، چراغ قوه، رادیو، کنسروهای خوراکی و ... در خانه داشته باشند. خانه های نوساز همه دربرابر طوفان مقاوم سازی شده اند. هر سال قبل از شروع فصل بارندگی، روزهایی را برای جمع  آوری وسایل اضافه و خرت و پرتهایی که گوشه حیاتهای مردم تلنبار شده و احتمال دارد با بادهای شدید به هوا بلند شوند و خساراتی بوجود بیاورند، اختصاص میدهد. سازمانهای بزرگتر و دولتی که کارمندان بیشتری دارند سامانه های اطلاع رسانی داشته و در مواقع خطر با sms به کارمندان خود اطلاع رسانی میکنند. همچنین چک کردن سایتهای هواشناسی یک عادت رایج و همگانی است. معروفترین این سایتها bom.gov.au است. البته در انتها باید بگویم که در سه سالی که من در این شهر اقامت داشته ام هیچوقت یکی از این طوفانها را به چشم ندیدم! فقط دو یا سه مرتبه وضعیت هشدار داشتیم که هواشناسی احتمال یک سایکلون را پیشبینی کرده بود که درنهایت اتفاقی هم نیفتاد. البته برای منی که از یک کشور بلاخیز و بی سر و سامان آمده ام، جایی که مدیریت بحران یعنی جمع آوری و دفن اجساد، جایی که درک مردم از خطر، یک پدیده مفرح و سوژه عکاسی است، اقدامات پیشگیرانه اینان در ابتدا برایم رعب آور بود چرا که تو گویی برای آخرالزمان تدارک میبینند. و بعد خنده دار، که اگر شرایط ایران بر اینان نازل شود، عمری در پناهگاه بسر برده و هرگز خارج نخواهند شد.  بنابراین جای نگرانی نیست، با تمام این هشدارها، همه جا امن و امان است.

 اما از آپریل کم کم بارندگیها قطع شده و هوا روبه خشکی میرود. فصل خشک تا اواسط اکتبر ادامه دارد. در این ماهها به ندرت آسمان ابری است و باراندگی اتفاقی است بسیار عجیب. علفها و سبزه ها در این مدت خشک میشوند و اگر شما حیاط  و گلکاری داشته باشید، حتما باید آبیاری کنید. درجه حرارت و رطوبت افت میکند و در طول روز به بین 25 تا 30 درجه  و درشبها به حدود 20 تا 25 درجه میرسد. در این فصل شهر جانی تازه میگیرد، مردم از داخل خانه ها به بیرون میزنند. توریستهای استرالیایی از جنوب و سرمای زمستان آن به داروین میآیند و شهر زنده و پرتکاپوست. داروین شهر فستیوالها و جشنهای فصلی است. در این ماهها اگر اهلش باشید، تقریبا هر روز بهانه ای برای از خانه بیرون زدن وجود دارد؛ بازارهای هفتگی، فستیوالها، کارناوالها، جشنها و البته طبیعت گردی در مناطق اطراف.

اما از اواسط اکتبر کم کم به رطوبت هوا افزوده میشود، درجه حرارت دو تا سه درجه بالاتر رفته و گهگاه آسمان ابری و گرفته است. این فصل فصلی نامطبوع و برای اکثریت غریب به اتفاق آزاردهنده است. خوشبختانه تمام خانه های داروین مجهز به کولر گازی و پنکه سقفی است که بدون آنها گذر از این دو سه ماه واقعا غذاب آور خواهد بود. توریستهای جنوبی کم کم شهر تب کرده را چون بیماری روبه احتضار ترک میکنند و آرامش قبل از طوفان شهر را میگیرد.

همچنان که درجه حرارت هوا در طول سال تقریبا یکنواخت است، طول مدت شب و روز هم بدلیل نزدیکی به خط استوا اختلاف چندانی در طول سال پیدا نمیکند. کوتاهترین روز سال، 22 جون، یازده ساعت و بیست و سه دقیقه و طولانیترین روز سال، 22 دسامبر دوازده ساعت و پنجاه ویک دقیقه است. و اگر متوجه شده باشید بدلیل قرارگرفتن استرالیا در نیمکره جنوبی، طولانیترین روز سال در اینجا منطبق بر کوتاهترین روز در ایران و نیمکره شمالی است و بالعکس. در اینجا در اخبار محلی، اعلام ارتفاع جزر و مد دریا در اولویت است تا طلوع و غروب خورشید!

در انتها شاید بتوان ادعا کرد که آب و هوا یکی از نقاط ضعف این شهر است. عاملی که باعث عدم محبوبیت این شهر در بین اکثر مهاجران شده است. آب و هوایی یکنواخت و خشن، که البته به مرور زمان مثل هر چیز دیگری به آن عادت میکنید. برای من که سال سوم را دراین شهر به پایان میبرم، گاهی احساس میکنم امسال هوا خیلی بهتر از پارسال بود، غافل از اینکه شاید من بهتر به آن خو گرفته ام!

 

داروین، سیاره تنها

 

داروین مرکز قلمرو شمالی استرالیا یا NT، شمالی ترین شهر استرالیا و پرجمعیت ترین شهر در آن قلمرو است. میگویم قلمرو و نه ایالت چون داروین از لحاظ سیاسی هنوز ایالت محسوب نشده است. داروین مانند اکثر شهرهای دیگر استرالیا، شهری است ساحلی با غروبهای زیبا و منحصر بفرد و یکی از کم جمعیت ترین شهرهای استرالیا. شهری تنها، همیشه سبز و گرم، در دور دستها. فاصله آن از نزدیکترین شهر (Katherine) حدود 400 کیلومتر است. امکانات شهری آن به نسبت شهرهای دیگر استرالیا بسیار محدودتر ولی در عین حال سبک زندگی مردمان آن آرام و بدور از هیجانات و استرسهای رایج است. در نوشته های بعدی به جزییات بیشتری درباره اقلیم، آب وهوا وضعیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن میپردازیم.

Image result for sunset darwin australia

 

Image result for darwin australia map

کلام نخست

دو سال و اندی از ورود من به استرالیا میگذرد. مهاجرت دیگه تو گوشت و خونم رفته و حسابی بالا و پایینم کرده. باید مهاجرت کرده باشی تا بفهمی بالا و پایین که میگم یعنی چی!  قضیه البته خیلی شخصیه، یک روند کاملا شخصی و منحصر بفرد که هرکس به طریقی باهاش دست و پنجه نرم میکنه. یک جور پوست انداختن و پوست عوض کردنه که معمولا سخته، مثل هر تغییری! و در نهایت اکثر قریب به اتفاق آدمها این سختی رو تحمل میکنن و تا انتها پیش میرن. بعضیها تا آخر درد میکشن اما یاد میگیرن که چجوری باهاش بسازن، بعضی هم یاد میگیرن که چگونه دردشون رو درمان کنن. بعضی دیگه اما فراتر میرن و به خوشی و لذت میرسن! کاملا با محیط جدید، فرهنگ مردمان، امکانات، کمبودها و کاستی ها هماهنگ و اخت میشوند!

یکی از فاکتورهای مهم برای خو گرفتن، درک کردن و لذت بردن از این تغییر، داشتن اطلاعات بیشتر درباره محیط جدید است. اما مهمتر از این تحقیق و جمع آوری این داده ها، تحلیل درست آنهاست که باز هم بنظر من قضیه ایست کاملا شخصی.  داده ها و اطلاعات –در صورت درست بودن و داده بودن- برای هر کس میتواند منجر به تصمیم گیریها و برداشتهای کاملا متفاوت و در عین حال درست بشود.

نکته آزاردهنده دیگر در تحقیق درباره مهاجرت، افتادن به دام نظرسنجی است. یعنی چه؟ مکالمه خانم الف و آقای ب را در نظر بگیرید:

الف: هی ب! اونجایی که تو هستی هوا چطوره؟

ب: آه نگو! عالیه... خنک با یه نسیم ملایم.. من عاشق هوای اینجام. شبها یکم بهتر هم میشه.... همه سال نه گرمای شدید داری نه سرما!

الف: اتفاقا خانم جیم هم میگفت که هوای خوبی داری! خیالم از بابت آب و هواش راحت شد!!

 

در اینجا آقای ب تحقیقات درباره آب و هوا رو پایان داده و با خیال راحت به سراغ موضوع بعدی میرود! غافل از اینکه هوای خوب برای خانم ب یعنی درجه حرارت 28 درجه سانتیگراد با شرجی 70 درصد و همیشه ابری! ولی برداشت خانم ب از هوای خنک 15 درجه  با رطوبت 30درصد و گاها ابری!!!

این مثال مشتی است نمونه خروار که احتمال وقوعش بخصوص برای آب و هوا یکم بعیده ولی وقتی به مسائل پیچیده تر مثل هزینه های زندگی، امکانات رفاهی و کار و شغل یابی، یا فرهنگ و آموزش میرسیم به راحتی اتفاق می افتد. اصولا تصمیم گیری براساس برداشتها و تحلیلهای دیگران آسانتر از چون و چرا کردن است و مغز ناخودآگاه ما را به سمت پذیرش تحلیل و برداشت دیگران هل میدهد. برای همین است که اصولا وقتی دخترعمو آناهیتا از زندگی رویاییش در آمریکا میگه یهو ماهم احساس میکنیم که "اوه! این آمریکا همون چیزیه که من تو زندگی کم دارم!" و البته برعکسش، کلی از موقعیتهای بینظیر زندگی را با لگد به گوشه ای پرت میکنیم چون شنیدیم که گفتن "اه اه افتضاح بود!"

بعد از همه این حرفها دارم مینوسیم چون نوشتن رو دوست دارم. ولی دوست داشتن کافی نیست. راستش را بخواهید در دوسال و اندی گذشته بارها و بارها به کسانی برخوردم که از من درباره مهاجرت پرسیدند. مخصوصا دوستانی که قصد داشتن به داروین کوچ کنند اما از آنجا که داروین شهری است کوچک با جمعیت محدودی از ایرانیان، سخت بدنبال تجربه و اطلاعات افرادی بودند که ساکن این شهر باشند. معمولا از طریق تلگرام و وایبر با آنها چت میکردم و در حد توانم سعی میکردم اطلاعات – و نه برداشتها و احساساتم – را منتقل کنم. ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که بجای این اطلاع رسانیهای پراکنده و گاه گاه، بهتر است که یک آرشیو کوچک و مختصری به زبان فارسی درباره شهر داروین، مردمان، وضعیت اقتصادی و معیشیتی و هر آنچه دل تنگمان میخواهد، داشته باشیم. باشد که این مسیر سخت مهاجرت را برای معدودی از مردمان هموارتر کنیم.